آندیا آندیا ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

کودکیهای من

من آندیا

پدیده ای به نام هبیج

قصه شیر و هویج!!!   یکی بود یکی نبود، دخترکی بود خودکفا که تو یک و نیم سالگی تصمیم گرفت دیگه پستونک نخوره. با اینکه وابستگی شدیدی هم نداشت مامان و باباش کلی ذوق کردن و کلی خوشحالی که بعله دخترک ما بزرگ شده عاقل شده... البته دخترک یه تصمیم دیگه هم گرفته بود: که دیگه شیشه شیر هم نخوره، جاییکه مامانی هست دیگه چه نیازی به شیشه شیر و پستونک؟!!! و این گونه مامانی بینوا تبدیل شد به پستونک و شیشه شیر. شبها 300 دفعه بیدار میشد و مامانی رو هم بیدار می کرد. مامان بیچاره که کلافه شده بود با همفکری مامان جون تصمیم گرفت که علاقه دخترک به شیر و شیشه شیر رو بر گردونه. اونا راههای زیادی رو امتحان کردن از لیوان نی دار گرفته تا طعم دار کردن شیر با گلا...
19 اسفند 1393

پاییزو آندیا

  یه روز قشنگ پاییزی من و مامانی و بابایی رفتیم پارک، من عاشق برگای زرد پاییزی شدم. می شه برگارو با خودمون ببریم خونمون؟    بقیه عکسه در ادامه مطلب         ...
13 دی 1393

مدرسه

آندیا خانم کتاب خاطرات یک جوجه رو زیر بغلش گرفته و یه لنگ کفش مامانی رو هم پاش کرده، وایستاده جلو در: آندیا ( رو به مامان ) :خوداپیس* مامان: خدافظ، به سلامت عزیزم کجا داری میری مامانی؟ آندیا: مدسه* مامان:.....................   *خوداپیس: خدافظ *مدسه: مدرسه   راستی شماره اورژانس چنده؟  
9 مهر 1393

لغت نامه آندیا خانم

ماما بابا آتا آننه= آندیا نی نی توتو= جوجو، طوطی دابیس= قارپیز(هندونه) س س= صندلی ماشی= ماشین عسوسک=عروسک عسیسم= عزیزم آپو= هاپو بیشی= پیشی آبازی= آب بازی، حموم هبی= هواپیما داتو= کارتون آنیتا= احتمالا آندیا( وقتی خیلی خوشحال باشه استفاده می کنه) اوسودی= اتوبوس آناسی= آناناس دبالی= گلابی سی س سی= سیب زمینی دو د نی= گوجه فرنگی اشار= افشار دل= گل آچی= آچ(باز کن) ماما دون= مامان جون ماماسی باباسی تم= تخم مرغ بشی= همه مضربهای فعل نشستن بیا بده ببشید= ببخشید بله ... تینانا= کیانا ( دوست جون جونی آنی خانم)     ...
9 مرداد 1393

سفرنامه شیراز

آندیا شیرازی:(بازار وکیل، سرای مشیر)       آندیا و مامان در حضور خشایار شاه:   آنی و مامی در کنار سعدی:   آنی در حال بالا رفتن از پله های خانه زینت الملوک:   آندیا در نارنجستان:     آندیا و دانیال در باغ ارم: ...
6 تير 1393